دوشنبه هفته پیش باید برای کاری میرفتم تا خ استاد حسن بنا. وسط ظهر! رفتم تا سر خ تا تاکسی بگیرم. مگه گیر میومد؟
یه ربع وایسادم بعد گفتم بذار کم کم برم جلو. یه جا نمونم زیر آفتاب بهتره. وقتی من ایستاده بودم منتظر تاکسی، میدیم یه دختر خانمی تو یه 206 نشسته و گویا منتظره کسیه. کم کم رفتم و جلو و همچنان تاکسی نبود! یه دفعه دیدم یه 206 کنارم نگه داشت. دیدم همون دختر خانمه همراه با مادرش و به گفتند بیا بالا. تا کجا میری؟ گفتم تا فلان جا.. گفتند ما هم تا یه جایی هم مسیریم بیا بالا حتما روزه هم هستی.
راستش تا حالا برام اتفاق نیفتاده بود. یه کم تعجب کردم. تو همین تعجبم بودم که خانم مادر! گفت میترسی؟ گفتم نه نمی خوام مزاحم بشم. آخه خیلی هم مسیر نیستیم و من باید تو اتوبان پیاده شم که بدتره..
گفتند حالا تا یه دویست متر جلوتر که میرسونیمت و من سوار شدم..
دوباره سر اتوبان پیاده شدم و تشکر کردم. باز توی آفتاب منتظر تاکسی شدم.
خدایا این روزه ها رو از ما قبول بفرما..؛) تف به ریا!!
دوباره یه ربع دیگه وایساده بودم و تاکسی گیر نمی اومد. تا اینکه دوباره.. یه پراید با دو تا خانوم و یه بچه که عقب نشسته بود، جلوی پام وایساد.
دوباره من خیره خیره نگا کردم و خانومه گفت چرا انقدر اکراه؟ بیا سوار شو دیگه!
و من باز هم با کلی تعجب، گفتم نه مزاحم نمیشم و با کلی اصرار سور شدم! و تا مقصد رسانیده شدم!! :)
بعد از اینکه کارم رو انجام دادم، داشتم بر میگشتم دیدم ساعت 5 شده و من اگه یواش یواش برم میرسم به نمایشگاه عفاف و حجاب که ساعت 6 شروع میشه.
یه ربع طول میکشه از اینجا تا مصلی با بی آر تی و بعدش هم خ قنبرزاده رو پیاده و آروم آروم میرم پایین.
و رفتم!
هی رفتم هی رفتم هی رفتم.. فکر نمی کردم انقدر طولانی باشه. قبلا هم رفته بودم این مسیر رو و کلا با پیاده روی هم میاه خوبی دارم ولی این دفعه فکر کنم چون روزه بودم..
ساعت 5:50 رسیدم به نمایشگاه و رفتم توی چادر. یه گروه دانش آموزی هم با من رسیدند به نمایشگاه البته با اتوبوس کولردار! :|
و اونها هم وارد نمایشگاه شدند ولی هیچ خبری نبود و از اونجا که ما همیشه! ملت منظم و دقیقی هستیم، مسئول نمایشگاه فرمودند که نمایشگاه راس ساعت 6 شروع میشه و ما رو بیرون کرد تو آفتاب! :/
خلاصه کمی نشستیم تا ساعت 6 بعد به صورت ملخی! حمله نمودیم به چادر و غرفه ها که هیچ فرقی با ده دقیقه قبل نداشتند. یعنی هرکدوم باز بود همچنان باز بود و خیلی از غرفه دارها هم هنوز نیومده بودند..
شروع کردم به نگاه کردن غرفه ها..
چادرهای مشکی گلدار و نگین دار و گیپور دار و گلدار و رنگی!!
لینک
چادر رنگی قبلا هم دیده بودم ولی اولا خیلی کم و دوما نه در این رنگ ها! آبی روشن و سبز و قهوه ای و ...
با خواهرم داشتم درباره این موضوع بحث میکردم. ایشون میگفت که خیلی خوبه چادرهای رنگی. بعضی ها چادر رو به خاطر مشکی بودنش سر نمیکنند.
و من میگفتم هرکس میخواد چادر رنگی سر کنه و حجابش هم براش مهمه، بهتره مانتوی بلند رنگی بپوشه و چادر سر نکنه. قبلاهم اینجا گفتم چادر فقط حجاب برتر نیست(با چادری هایی که حرمت چادر رو میشکنند کاری ندارم) بلکه یه نماده. نماد اوج تسلیم و ولایت پذیری یک زن. نماد اینکه نامحرم حتی نباید فکر نزدیک شدن به این حریم رو بکنه.
غرفه های بعدی:
ساق دست های گلدار و نگین دار که قبلا بود، مدل جدیدی که من دیدم ست ساق دست و جوراب تکه دوزی شده بود که فوق العاده هم گرون بود...
لینک
یه جا دیدم تبلیغی از یه ساق دست بود. تصویر دست یه دخترخانمی بود که یه ساق نگین دار جینگول با رنگ جیغ دستش کرده بود برای حجاب! و ناخن های لاک زده بلندی هم داشت برای ...؟!؟

داخل پرانتز: نیاز به گوشی احساس نکردم و همچنان از گوشی داغونم استفاده میکنم. ولی گاهی در این مواقع دلم میخواد دوربین می داشتم تا یه عکس خوب از این همه تناقض می گرفتم..
این که اون تصویر نیست ولی یه چیزی تو این مایه ها بود ...
گیره های روسری و کلیپس و حلقه روسری و هزار تا زلم زینبو که خانم های باحجاب که نمیتونند به موهاشون بزنند از روسری و چادرشون آویزون کنند.
نکته جالب دیگه غرفه دارها بودند. همه چادر سر کرده بودند. نمیگم چادری بودن، چون احتمال میدادم که قانون نمایشگاه چادر سرکردنه و این از چادر سر کردن بعضی ها مشخص بود.
غرفه دارها نوعا زیبا با آرایش و گریم بودند تا مردم جذب بشن به حجاب برتر!!!
تفاوت "دین را عصری خواستن" و "عصر را دینی خواستن" به شدت تو ذوق میزد.
خیلی جالبه..
دشمن نمی تونه خیلی ها رو راحت بی حجاب کنه(چون حجاب مد نظرشون،حجاب ترکیه ایه) ولی خانم ها رو خیلی راحت میشه از روش خرید درمانی!!! و مصرف زدگی به بیراهه کشوند که با پوشش ظاهری همون جلوه ای رو بفروشند که بی حجاب ها میفروشند و بلکه بدتر..
و این نمایشگاه خیلی خوب این منظور رو تامین میکرد.
لطفا کسی خرده نگیره که همین هم که هست و از هیچی بهتره و ... نه! من مشکل رو مطرح کردم، علما راه حل ارایه کنند.
با اینکه نظر خودم اینه که نباید کج دارو مریز با این قضایا برخورد کرد.
البته نکته های مثبتی هم داشت که دیگه همه میدونند و نیازی به تکرار مکررات نیست و من فقط یه آسیب شناسی کردم. و لطفا نگید که جمله عیبش بگفتی، هنرش نیز بگو...
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا..