نوشته‌های یک مادر آینده برای دخترش

پست ثابت: و برای شما همسرانی آفرید..

گاهی مرا "سکینه" خطاب کن!

"لِتَسکُنُوا اِلیها" ی تو بودن عجیب شیرین است..


لتسکنوا الیها


+ زینبم! تمام هنر یک زن، آرامش بخشی به وجود مرد است. بر حذر باش آن‌ها که ادعای روشنفکری می‌کنند، جایگاه دیگری برای تو قائل نشوند..

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

استعداد یابی یا ؟!

برنامه "ساعت 20" را جدیدا در تلویزیون دیده ام (تلویزیون نگاه کردنِ من توفیق اجباری است!)

برنامه ای که از افراد جوان و نوجوان و پیر و زن و مرد و خلاصه هر کسی که دلش جوان است! دعوت میکند که بیاید و خودش را نشان بدهد!

بیاید و استعدادهایش را به منصه ظهور برساند تا بعدا اگر مُرد نشود جوان ناکام! جوانی که آرزوی بازیگر شدن داشت و دست روزگار این امکان را برای او فراهم نکرد..

بالاخره باید به جوان ها میدان داد. باید برایشان امکانات ایجاد کرد. ما هیچ مشکل دیگری هیچ جای کشورمان نداریم و همه چیز گل و بلبل است و مانده همین استعداد یابی افراد در سرگرم کردن عده ای دیگر!


حالا درد من چیز دیگری است!

باز هم مساله قبح شکنی!


یکی از این افراد خانم جوانی بود که باید خودش را نشان میداد! (این جمله را خیلی غلیظ و زشت بخوانید!)

خب این خانم با حجاب و حتی ساق دست (که مشخصا همه میفهمند عوامل پشت صحنه به زور دستش کرده اند که برنامه قابل پخش باشد!) باید نقشی که مد نظر دارد را اجرا کند.

توجه کنید که چند نفر از داوران مرد هستند! (خیلی علاقه مندم درباره بعضی افراد واژه نر و ماده را به کار ببرم تا خانم و آقا! تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل..)

خب خانم شروع میکند به اجرا..

نقش یک خاله قصه گو که یک قصه کودکانه را روایت میکند. گاهی در نقش کودک قصه، گاهی در نقش مادر کودک قصه، ...

چه اداهایی (عذر میخواهم هنرمندی هایی!!) که با دست ها و بدن خود انجام نمیدهد!

+ یاد حرفی از حاج آقا یکتا افتادم که گفتند مسئولین بسیج گاهی هزارتا گناه انجام میدهند تا یه اردوی مستحب ببرند..

و من هی حرص است که میخورم. البته دیگر نگاه نمیکنم و فقط متاسفانه میشنوم.


و این مادر آینده کشور من است!

این زن نجیب کشور من است!

این ...


+ زینبم! حرفی نیست، فقط بغض است..


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

از رنجی که می‌بریم...

برای کار پایان نامه ام با دکتر کبیر صحبت میکردم. ایشون فرمودند : بدترین اختراع بشر خودکار است!! :)

استادی داشتیم که میگفتند پیچیده ترین اختراع بشر تلویزیون رنگی است. حتی از ماهواره و سکوی پرتاب و چه و چه و ... پیچیده تر است. آنها خیلی محاسبات دقیقی لازم دارند، درست! ولی تلویزیون رنگی خیلی عجیب و پیچیده است. حتی از کامپیوتر هم! (با اینکه ما رشته مون کامپیوتره، استاد اعتقاد داشتند که کامپیوتر فقط یه ماشین حساب پیشرفته است! البته شما نخوانده بگیرید..)


حالا ما موندیم و این پیچیده ترین اختراع بشر!

بعضی هابا این پیچیده ترین اختراع بشر، پیچیده ترین کارها را میکنند!

جوری سرگرمت میکنند که حتی نمیفهمی از کجا خورده ای!

کلی وقتت میرود. کلی علم لاینفع بدست می آوری.

کلی .. کلی ..


بهانه هایی که میشنوم :

- خب برای اوقات بیکاری خوبه!      اصلا مومن باید اوقات بیکاری داشته باشه؟ (توجه کنید که اوقات تفریح هم اوقات بیکاری نیست) بقدری افراد فرهنگسازِ! جامعه دلسوز این مردم شده اند که به تولید انبود فیلم و سریال رو آوردند و اجازه نمیدن که مردم بین تموم شدن یه سریال و شروع شدن بعدی یه نفس بکشند. به هر حال در قبال مردم احساس وظیفه میکنند!!


- از این سریال ها درس های اجتماعی خوبی میشه یاد گرفت!       اولا به نظر من که نمیشه! حالا بر فرض شما هم اگه بشه، نسبت به ضرری که وارد میکنه خیلی کمتره.  (بحث الان درباره تلویزیونه و نه سینما. توی فیلم های سینمایی که اول فرهنگ سازی میکنند و قبح مسائل رو از بین میبرند و بعد میگن وای چه جامعه بدی داریم. بحث طولانیه در مورد سینما..)


- آدم به خنده نیاز داره! نمیدونی چه برنامه جالبیه این خندوا...     مومن خودش باید نشاط دورنی داشته باشه. با این خنده سازی های کاذب کسی شادی به دست نمیاره. نمیفهمم چرا خیلی ها به دنبال خوشی های لحظه ای هستند. (گاهی تعجب میکنم از دوستانم که این تلویزیون رو هنوز جمع نکردند..)


- خب موقع غذا خوردن آدم سریال ببینه چی میشه؟     از کل روز خانواده فقط زمان صرف غذا و معمولا شام دور هم جمع میشن. که اون زمان رو هم تلویزیون از دستشون گرفته.


- کلی برنامه آموزشی آشپزی و خیاطی و ... داره برای خانومای خونه.     باز هم گذشته از این که خانم های خونه هم نباید اوقات بیکاری داشته باشند، به نظرم حواشی ای که خانم ها از این برنامه ها بدست میارن بیشتر: چشم و هم چشمی، مدگرایی، مصرف گرایی و ...


- از برنامه های ماهواره که بهتره!               ... بر سر ما که اصلا همچین مقایسه ای به ذهن ما باید برسه! من سکوت میکنم! درد اینجا خیلی زیاده و اگر مایل بود بحث میکنیم..


- تبلیغات!!

به قدری تبلیغات زیاد شده که انگار بین تبلیغاتشون، کمی هم فیلم و سریال پخش میکنند! اکثر تبلیغات خوردنیه. از اون طرف میگن مردم ندارن بخورن و خرج کنند و ما چقدر بدبختیم، از این طرف هی مواد جدید و خوراکی های جدید و مصرف زیاد و ... تبلیغ میشه.



فقط کافیه یه خانواده محروم از صبح تا شب تلویزیون رو نگاه کنه، تصویر همه جور خوراکی رو که نمیتونه بخره توش میبینه. و این میشه تلویزیون اسلامیزه شده!

از این طرف میگن تحریم ها! وضع معیشت و اقتصاد مردم رو خراب کرده. از اون طرف اکثر فیلم های تلویزیون خانواده های متوسط و مرفه جامعه رو به تصویر میکشه.



- کارتون ها خوبه. کمک دست مادرهاست.     این مادرهایی که حال و حوصله وقت گذروندن با بچه شون رو ندارند، حواسشون هست که چه چیزهایی به خورد بچه شون داده میشه.  اینجا یه مامان مومن با حوصله رو ببینید.


+ اینجا رو هم تازه پیدا کردم :)


نتیجه گیری : این جعبه جادو این مدلی خیلی بهتره :)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

روز دختر مبارک.. :)

ای بانوی معصوم، خانم، انگار محبت مادر و خواهر و عمه و خاله در تو یک جا جمع است.

ای مادر و خواهر باهم، ای عمه و خاله درهم، سفیر شهادت من به نزد خدا شو.

من می‌خواهم بر سر این سفره بنشینم.

او دعای تو را می‌پذیرد.

سلام برسان

و بگو که دل سعید مرادی جز او را نمی‌خواهد.


(از کتاب نه ابی نه خاکی)



+ زینبم! روزت مبارک :)
ان شاالله در سایه الطاف حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها) زندگی پربرکتی داشته باشی...
۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

ماندن یا رفتن؟ مساله این است!

ع پسردایی من است. هجده ساله. امسال کنکور داشت و رتبه ی خوبی در گروه ریاضی بدست آورد. حدود 400

ع پسر فوق العاده باهوشی است. البته تا دبیرستان درس خیلی قوی درس نمیخواند ولی بعد خودش به این نتیجه رسید که باید درس بخواند و خواند و خوب هم خواند!!

دیروز که دیدمش ازش پرسیدم: خب ترتیب انتخاب رشته ها چطوریه؟

ع هم سریع صفحه انتخاب رشته سازمان سنجش را از گوشی موبایلش به من نشان داد.

مکانیک شریف

عمران شریف

مکانیک تهران

صنایع شریف

مکانیک امیرکبیر 

و ...


به اینجا که رسید بحثمان شروع شد.

ع چندسال پیش به این نتیجه رسیده بود که میخواهد فیزیک هسته ای بخواند. هم علاقه داشت و هم قابلیتش را.

نمیدانم چه کسی مخ اش را زد!!

بعد به این نتیجه رسید که مکانیک را دوست دارد.

و همه هم تشویقش کردند.

بعد از دیدن ترتیب رشته ها ازش پرسیدم چرا مکانیک امیرکبیر پایین تر از صنایع شریف؟؟!!

چون به احتمال زیاد همین صنابع را قبول میشود.

 و ع شروع کرد به شمردن دلایلش: (قبل از شروع هم کلی توضیح داد که بسیار تحقیق کرده ام)

1-شریف برای اپلای کردن رنک بالاتری دارد.

2- چهار رشته اول را که قبول نمیشوم. پس نیاز به معدل بالا دارم. در رشته صنایع راحت میشود نمره آورد و اپلای کرد..

3-اپلای

4-اپلای...

انگار دیگر گوش هایم سنگین شد.. آخر چه کسی فکر اپلای را در سر تو انداخت؟؟ اصلا مگر نمیدانی رنک علمی دانشگاه تهران از شریف بالاتر است؟؟

حاضری صنایع بخوانی ولی راحت تر از ایران بروی. مشکلی با رشته صنایع ندارم ولی ع هم علاقه به صنایع ندارد و هم رتبه خوبی بدست آورده است.

ع میگفت کلی از دانشجوهای دانشگاه شریف تحقیق کرده است. از همین تریبون اعلام میکنم آی دانشجوهای دانشگاه شریف که خودتان را تافته جدابافته میدانید، و هنوز وارد دانشگاه نشده فکر فرار از ایران را می اندازید در سر یک جوان بی تجربه، بترسید از روزی که بابت هر لحظه عقب ماندگی این کشور و سرنوشت های نامعلوم این جوانان باید جواب پس بدهید!!!


معلومه من چقد عصبانی ام یا بیشتر داد بزنم؟؟!!

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

تو فقط اخم نکن..

چقدر با "پ" و "س" و "ز" و با کلی دوستان و اطرافیانم بحث کرده‌ام و همچنان بحث می‌کنم که حتی به شوخی هم حرف بد نزنید. حرف‌های سخیف نزنید. کلمات مقدس‌اند. درست نیست با دهانی که نام خدا برده می‌شود، حرف بد که هیچ حتی حرف سخیف زد و حتی لغو !!

حتی مثلا همین حرف‌هایی که مدتی مد می‌شوند و بعد از یاد می‌روند و تو فکر می‌کنی آن مدت برای شوخی و خنده گفته‌ای و تکرارش کرده‌ای ولی بعد می‌بینی که چه تاثیراتی بر تو گذاشته...


حالا کفِ حرف بد یعنی دشنام!

در نهج البلاغه می‌خوانیم که امام علی(ع) به جمعی از یارانش که پیروان معاویه را در ایام جنگ صفین دشنام می‌دادند می فرماید: انی اکره لکم ان تکونوا سبابین و لکنکم لو وصفتم اعمالهم و ذکرتم حالهم کان اصوب فی القول و ابلغ فی العذر. من خوش ندارم که شما فحاش باشید، اگر شما به جای دشنام، اعمال آنها را برشمرید و حالات آنها را متذکر شوید (و روی اعمالشان تجزیه و تحلیل نمائید) به حق و راستی نزدیکتر است و برای اتمام حجت بهتر. (تفسیر نمونه396.5.)


اصلا به قسمت‌های دیگر حدیث و شرایط یاران امام و اینکه حق با آنها بوده یا نبوده و چه و چه کاری ندارم.

فقط یک نکته در این نقل قول مرا وامی‌دارد که تا آخر عمرسعی‌ام براین باشد که حرف بد نزنم و آن این است که امام فرموده‌اند : "من خوش ندارم"

و من خوش ندارم کاری کنم که امامم محزون شود..


تیزی ابرویت ای ماه سرِ جنگ دارد

تو فقط اخم نکن نوکرتان تسلیم است!


نوکرتان تسلیم است


+ زینبم! تمام دین محبت است.بدون محبت هم مگر می‌شود...؟


۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

آن همه زن ؟؟!!

برای همه آنان که نسبت به دردانه عالم کوچکترین شائبه‌ای در دل دارند :


چرا پیامبر خدا آن همه زن داشته است

لینک

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خیلی دور، خیلی نزدیک..

داشتیم با ع از شرکت میرفتیم مسجد برای نماز ظهر و در مورد چادری شدن خانم م(تنها خانمی که تو شرکت چادری نبود و البته چون از نیروهای مرکز بود)

برای تشویق خانم م پول جمع کردیم و دو تا روسری خوب خریدیم.


ع از بهترین دوستان دوران کارشناسیمه.

میگفت خانم م یه چادری بالقوه بود که الحمد لله به فعلیت رسید.

به شوخی گفتم یادته منم چادری شدم؟ پس چرا اون موقع هیچکس منو تحویل نگرفت؟ اصلا نمیخوام ! من به نشانه اعتراض چادر رو میذارم کنار..

ع هم شوخی-جدی گفت آره بابا بذار کنار .. به همین راحتی ...

بعد من جدی گفتم ولی واقعا الان یه حالتی شدم که بدون چادر انگار واقعا هیچی نپوشیدم. من حتی تو گرمای تابستون اگه ساق دستم رو نپوشم احساس میکنم یه. چیزی گم کردم..

ع هم برگشت و خیلی جدی گفت: فکر میکنی! قط کافیه چند بار نپوشی.. خیلی شیک و مجلسی تموم میشه..

و به من خیلی برخورد..


از اون روز خیلی به این حرف ع فکر میکنم. راست میگه.  اگه لطف خدا نباشه ما حتی به مو هم بند نیستیم..

و باز فکر میکردم که من به نماز نخوندن و ترک حجاب نزدیک ترم تا سیگار کشیدن!!


+ زینبم باید مراقب خودمون باشیم. کسی که با ماشین تصادف میکنه، یک لحظه غفلت کرده حتی اگه چهل سال راننده حرفه ای بوده باشه..

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

از آنجا که فکرش را هم نمیکنی..

من معمولا قبل از سوار شدن تاکسی وضعیت تاکسی رو بررسی میکنم.

اگه جلو جا باشه که فبها المراد .. اگه جا نباشه و عقب آقا نشسته باشه صبر میکنم برای تاکسی بعدی.


امروز تو صف تاکسی وایساده بودم و وقتی تاکسی اومد یه خانومی رفت جلو نشست و من و بک زوج مسن رفتیم که عقب بنشینیم. 

دیدم که شرایط بد نیست. خلاصه تا دم در رفتیم و من گفتم که زودتر پیاده میشم. خانم هم گفت که ... پیاده میشیم. اگه تاکسی از مسیر اتوبان میرفت من زودتر پیاده میشدم و اگه از مسیر خیابون میرفت همونجا که اونا میخواستند پیاده بشن منم پیاده میشدم. در نتیجه من بهتر بود که سمت راست بنشینم.

انتظار داشتم که خانم همسرش رو راهنمایی کنه که بره تو و خودش وسط بشینه و من هم سمت راست. دیدم خانمه داره میره بشینه و همسرش وسط بشینه و چون حرف جوانها طبق تجربه مثل تف سر بالاست برای افراد مسن، احتمال دادم که به استدلالم گوش ندن که باید آقا تو بنشینه، پریدم گفتم خب پس من تو میشینم. 

بااینکه اون آقا جای پدر من بودند ولی خب پدر من که نبودند!!!

به نظرم این یه جایی از رعایت تقوا بود که اون خانم رعایت نکرد..


+ و هرکس تقوای خدا پیشه کند، خداوند برای او راه خروجی قرار میدهد و از جایی که نمیداند او را روزی میرساند..

+ و اگر مردم تقوای خدا پیشه میکردند برکات زمین و آسمان را بر آنها میگشودیم..


تمام مسیر به موقعیت هایی از زندگیم فکر کردم که امتحان رعایت تقوا بود و من رد شدم..

انگار که تو یه ساختمون ته آتش گرفته گیر افتادیم و پله فراری هم وجود نداره.. فقط خودمون رو زدیم به بی خیالی..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آرزوهای بزرگ..

ع، نوه عمه‌ام، پسری است حدودا 17 ساله. از بچگی علاقه وافری به خلبان شدن داشته.

این علاقه به حدی است که تمام لحظات روز و شب او را پر کرده.

البته ویژگی‌های اولیه را دارد. درشت هیکل و سالم. بدون دندان خراب و چشم‌های عقابی یا خلبانی(البته تا جایی که من میدانم این شرایط اولیه است!)

از همان کودکی مادرش به او گفته نباید دندان خراب داشته باشی و از آن زمان، مسواک و آب نمک برای شستشوی دندان‌ها از او جدا نمی‌شود.

فست فود نمی‌خورد. ورزش می‌کند. زبان انگلیسی‌اش را تقویت می‌کند. تقریبا همه نوع هواپیمای مسافربری و مخصوصا جنگی را می‌شناسد. اتاقش پر است از ماکت‌های هواپیما و جنگنده در اندازه های متفاوت. هر وقت درباره هر موضوعی با او صحبت کنی، یک جوری صحبتش را به موضوع هواپیما و خلبان و ... می‌کشاند. همه فکر و ذکرش خلبان شدن است. به عشق خلبان شدن زندگی می‌کند.

و جدیدا به این شناخت از خودش رسیده است که حتما باید خلبان جنگی بشود!!

البته پدرش هم نظامی است و خانواده هم کلا مذهبی هستند. پسرها هم که از بچگی عاشق خلبان شدن هستند. این ایجاد علاقه خیلی هم عجیب نیست.. نکته عجیب، نوع علاقه ع به خلبان شدن است!


او را که می‌بینم، گاهی حسودی‌ام می‌شود! هم به این که من هم اگر مرد بودم، خیلی دوست داشتم خلبان جنگی بشوم!! (آرزو که بر جوانان عیب نیست که!!)

دلیل دوم حسودی‌ام به ع، تلاش او برای آرزوی بزرگش است. من هیچ وقت در زندگی‌ام، آرزوی بزرگی نداشته‌ام که تمام روز و شبم را برای آن تلاش کنم و هر لحظه برای نزدیک‌تر شدن به آن تلاش کنم. حتی قبولی در دانشگاه خوب و رشته خوبی که به آن هم رسیدم آرزویم نبود! فقط چون همه این مسیر را رفتند ما هم رفتیم!

خب .. همیشه دوست داشتم آدم خوبی باشم ولی خیلی برای آن تلاش نمی‌کنم. بهتر است بگویم آن قدر که باید تلاش نمی‌کنم.

حتی با اینکه عاشق کتاب خواندن هستم، کلی کتاب نخوانده دارم. حالا بماند برای بعد از دفاعم!

هر چند وقت یک بار برای خودم فهرستی از کارهایی که باید برای بهتر شدنم! انجام بدهم  می‌نویسم ولی به تاریخ می‌پیوندد!

و این قافله عمر همچنان می‌گذرد..

شاید تفاوت من با ع، در میزان علاقه باشد. علاقه‌ای که او به خلبان شدن دارد، من به خوب شدن* ندارم. علم به آن دارم ولی یقینی که بدانم بدون آن بدبخت می‌شوم نه. حتی گاهی آن نیازی که مرا به آن سمت و سو ببرد هم احساس نمی‌کنم. ولی ع مثل فرد عطشانی که به دنبال آب است، برای خلبان شدن می‌جنگد.


+ امیر مومنان (علیه السلام) می‌فرمایند:

شما نمی‌توانید مانند ما باشید ولی ما را با چهار چیز یاری کنید:

1- عفت

2- سداد

3- تلاش

4- محکم بودن


تلاش و اجتهاد حلقه مفقوده‌ی زندگی ماست...


*خوب شدن را فعلا هرکس متناسب با خودش تعریف کند. من هم به زودی تعریف آن را از دید خودم خواهم نوشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

من عاشقم..

امسال هم رفتیم راهپیمایی روز قدس.

امسال هم مثل هرسال شعار و نماز و بیانیه و سخنرانی و ...

ولی دیگه این هم کافی نیست به نظرم.

باید یه کار دیگه کرد. یه کار بزرگتر..

پس کی آقا اجازه میدن جوونا برن ....

ما هنوز حاضر نیستیم از همه زندگی مون بگذریم، خیلی هامون حاضرن زبون روزه بیاین تو اوج گرما نماز بخونند ولی بعدش برن خونه و استراحت و زندگی معمولی و یه کم ناراحتی برای قدس..

پس کی قوم سلمان(رضی الله عنه) باید رسالتش رو انجام بده؟؟

متی ترانا و نراک؟؟


+زینب جان! اگر ادعای عاشقی کردی، خدا حتما تو را امتحان خواهد کرد و سخت ترین امتحان، امتحان عشق است..

عاشق مبارزه با اسراییل
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰