من معمولا قبل از سوار شدن تاکسی وضعیت تاکسی رو بررسی میکنم.

اگه جلو جا باشه که فبها المراد .. اگه جا نباشه و عقب آقا نشسته باشه صبر میکنم برای تاکسی بعدی.


امروز تو صف تاکسی وایساده بودم و وقتی تاکسی اومد یه خانومی رفت جلو نشست و من و بک زوج مسن رفتیم که عقب بنشینیم. 

دیدم که شرایط بد نیست. خلاصه تا دم در رفتیم و من گفتم که زودتر پیاده میشم. خانم هم گفت که ... پیاده میشیم. اگه تاکسی از مسیر اتوبان میرفت من زودتر پیاده میشدم و اگه از مسیر خیابون میرفت همونجا که اونا میخواستند پیاده بشن منم پیاده میشدم. در نتیجه من بهتر بود که سمت راست بنشینم.

انتظار داشتم که خانم همسرش رو راهنمایی کنه که بره تو و خودش وسط بشینه و من هم سمت راست. دیدم خانمه داره میره بشینه و همسرش وسط بشینه و چون حرف جوانها طبق تجربه مثل تف سر بالاست برای افراد مسن، احتمال دادم که به استدلالم گوش ندن که باید آقا تو بنشینه، پریدم گفتم خب پس من تو میشینم. 

بااینکه اون آقا جای پدر من بودند ولی خب پدر من که نبودند!!!

به نظرم این یه جایی از رعایت تقوا بود که اون خانم رعایت نکرد..


+ و هرکس تقوای خدا پیشه کند، خداوند برای او راه خروجی قرار میدهد و از جایی که نمیداند او را روزی میرساند..

+ و اگر مردم تقوای خدا پیشه میکردند برکات زمین و آسمان را بر آنها میگشودیم..


تمام مسیر به موقعیت هایی از زندگیم فکر کردم که امتحان رعایت تقوا بود و من رد شدم..

انگار که تو یه ساختمون ته آتش گرفته گیر افتادیم و پله فراری هم وجود نداره.. فقط خودمون رو زدیم به بی خیالی..